در پارک، پسر جوان به دختری که عینک آفتابی زده بود گفت «آفتاب بدم خدمتتون؟»
و بدین ترتیب دوستی عمیقی میان آنها شکل گرفت.
درهر وبلاگي،جملهاي رو كه واقعاً ازش لذت ببرم، اينجا نگه ميدارم.بعضي چيزها رو نميشه لينك داد يا شير كرد يا براي اون جمله خاص،كامنت گذاشت.دوست دارم اينجا نگهشون دارم.
Labels: قصههاي عامه پسند
By Blog and Web and Blogger-fa
0 comments:
ارسال یک نظر